ايوب


باب : ۱  ۲  ۳  ۴  ۵  ۶  ۷  ۸  ۹  ۱۰  ۱۱  ۱۲  ۱۳  ۱۴  ۱۵  ۱۶  ۱۷  ۱۸  ۱۹  ۲۰  ۲۱  ۲۲  ۲۳  ۲۴  ۲۵  ۲۶  ۲۷  ۲۸  ۲۹  ۳۰  ۳۱  ۳۲  ۳۳  ۳۴  ۳۵  ۳۶  ۳۷  ۳۸  ۳۹  ۴۰  ۴۱  ۴۲  

باب ۳۰


۱   امّا اکنون آنهایی که از من جوانتر هستند،و من عار داشتم که پدرانشان با سگهای من از گلّه‌ام نگهبانی نمایند،مسخره‌ام می‌کنند.

۲   آنها یک عدّه اشخاص تنبل بودندکه کاری از دستشان ساخته نبود.

۳   آن‌قدر فقیر بودند که از گرسنگی به بیابان می‌رفتندو ریشه و برگ گیاه می‌خوردند.

۴   از اجتماع رانده شده بودندو مردم با آنها مانند دزدان رفتار می‌کردند.

۵   در غارها و حفره‌ها زندگی می‌کردندو در بین صخره‌ها پناه می‌بردند.

۶   مثل حیوان زوزه می‌کشیدندو در زیر بوته‌ها با هم جمع می‌شدند.

۷   گروهی بیکاره و بی‌نام و نشان هستندکه از اجتماع طرد شده‌اند.

۸   اکنون آنها می‌آیند و به من می‌خندندو مرا بازیچهٔ دست خود ساخته‌اند.

۹   آنها با نفرت با من رفتار می‌کنندو فکر می‌کنند برای من خیلی خوب هستند، آنها حتّی به صورتم آب دهان می‌اندازند.

۱۰   چون خدا مرا درمانده و بیچاره ساخته است،آنها به مخالفت من برخاسته‌اند.

۱۱   فتنه‌گران از هر سو به من حمله می‌کنندو اسباب هلاکت مرا مهیّا کرده‌اند.

۱۲   راه مرا می‌بندند و به من آزار می‌رسانندو کسی نیست که آنها را باز دارد.

۱۳   ناگهان از هر طرف بر من هجوم می‌آورندو بر سر من می‌ریزند.

۱۴   ترس و وحشت مرا فراگرفتهو عزّت و آبرویم بر باد رفته،و سعادتم مانند ابر از بین رفته است.

۱۵   اکنون جانم به لب رسیدهو رنجهای من پایانی ندارد.

۱۶   شبها استخوانهایم درد می‌کنندو لحظه‌ای آرام و قرار ندارم.

۱۷   خداوند یقهٔ مرا می‌گیردو لباسم را دور من می‌پیچاند

۱۸   خدا مرا در گل ولای افکندهو در خاک و خاکستر پایمالم کرده است.

۱۹   پیش تو ای خدا، زاری و فریاد می‌کنم، امّا تو به من جواب نمی‌دهی.در حضورت می‌ایستم، ولی تو به من توجّه نمی‌نمایی.

۲۰   تو بر من رحم نمی‌کنیو با قدرت بر من جفا می‌‌کنی.

۲۱   مرا در میان تندباد می‌اندازیو در مسیر توفان قرار می‌دهی.

۲۲   می‌دانم که مرا به دست مرگ،یعنی به سرنوشتی که برای همهٔ موجودات تعیین کرده‌ای، می‌سپاری.

۲۳   چرا به کسی‌که از پا افتادهو برای کمک التماس می‌نماید، حمله می‌‌کنی؟

۲۴   آیا من برای کسانی‌که در زحمت بودند، گریه نکردمو آیا به‌خاطر مردم مسکین و نیازمند، غصّه نخوردم؟

۲۵   امّا به عوض خوبی، بدی دیدمو به عوض نور، تاریکی نصیبم شد.

۲۶   دلم پریشان است و آرام ندارمو به روز بد گرفتار شده‌ام.

۲۷   ماتم‌کنان در عالم تاریکی، سرگردان هستم.در میان جماعت می‌ایستم و برای کمک فریاد می‌زنم.

۲۸   همنشین من شغالو شترمرغ دوست من شده است.

۲۹   پوست بدنم سیاه شده، به زمین می‌ریزد و استخوانهایم از شدّت تب می‌سوزند.آواز چنگ من به ساز غم تبدیل شدهو از نی من، نوای ناله و صدای گریه می‌آید.

۳۰   آواز چنگ من به ساز غم تبدیل شدهو از نی من، نوای ناله و صدای گریه می‌آید.


radiosedayeenjil@gmail.com


+۱ (۸۱۸) ۷۵۱ ۹۷۲۶


رادیو صدای انجیل در شبکه های اجتماعی



اپلیکیشن رادیو صدای انجیل


استفاده و به اشتراک گذاری مطالب وب سایت با درج نام منبع ( وب سایت و لینک وب سایت ) بلامانع است. و خوشحال می شویم لینک مطالب وب سایت را با دیگران به اشتراک بگذارید (( آنچه می کنیم برای جلال نام خداوند است))